فایدهای ندارد، باید زندگی کنیم. دایی وانیا، باید به زندگی ادامه بدهیم. شبها و روزهای دراز و ملال انگیزی در پیش داریم؛ باید با صبر و حوصله رنجها و سختیهایی که سرنوشت برای ما میفرستد تحمل کنیم. باید برای دیگران کار کنیم و وقتی عمرمان به سر رسید، بی سر و صدا بمیریم. و آنجا زیر خاک، خواهیم گفت که چه رنجی کشیدیم! چه گریهها کردیم! خواهیم گفت که زندگیِ ما تلخ بود و خدا به ما رحم خواهد کرد. من و تو دایی، ما، داییِ عزیزم، به زندگیای خواهیم رسید که درخشان خواهد بود؛ خوب و زیبا خواهد بود. آنوقت شادمانی میکنیم و به رنجهای گذشته با رقت نگاه میکنیم و لبخند میزنیم و آرامش پیدا میکنیم. دایی، من ایمان دارم؛ ایمانِ ملتهب و گرم...
دایی وانیا، آنتوان چخوف
...